برسامبرسام، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

برسام تموم هستی مامان و بابا

من و گل پسر

امروز هم حوصله دارم هم فرصت آخه جوجو و بابایی خوابن (از ساعت 9.30 شب)الان هم ساعت 10.10دقیقه شبه بس که برسام بد خوابه فردا بگم شما از 9.30 خواب بودین انکار میشه و ..... الانم من و لب تاپ و کلی حرف واسه گفتن وقتی بلد نبودی راه بری فکر میکردم راه بری دست از سر من و بغل و اینا برمیداری ولی همچنان ما سر بغل کردن شما حین کار کردن مشکل داریم کتاب لغتت:من(من میخوام-من اینجام) بده-برو-نه-ددر-ماما-بابا-دلی-آب-به خونه رو با یه شیشه آب به گند میکشی و تازه ما هم حق اعتراض نداریم همیشه در حال پختنی و اسباب بازیهات ظرف و ظروف آشپز خونه است دیروز خونه عزیز جون بودیم و امروزم دایی دیروز که خونه عزیز اینارو ............ از یه طرف او...
17 آذر 1391

من و برسام و کلی حرف

سلام بعد مدتها به دوستان خوب وبلاگی خیلی دلم تنگ شده بود دلم میخواست بنویسم ولی فرصت نمیشد و حسابی سرم شلوغ بود تو این مدت چند بار رفتیم مسافرت و مادر جون برسامی (مامان خودم)جراحی شد برسامی هم چند روز بعد جراحی شد انگار اون جراحی که همیشه ازش میترسیدم تو قسمت برسامی من بود چقدر سخت بود لحظه ای که برسام و جدا کردن و بردن جراحیش کنن بدتر از اون وقتی بود که از ریکاوری آورده بودنش بیرون و صدام زدن همراه برسام بیاد تو و تحویلش بگیره وقتی دیدم برسام داره خودشو میکوبه به تخت حالم داشت بد میشد و متاسفانه اون لحظه فقط من اونجا بودم  گفتن بگیر بغلت ولی نتونستم چون میترسیدم بیافته و سریع زنگ زدم بابای برسام اون اومد تو و بغلش کرد...
11 آذر 1391
1